۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

پنج رسوایی دیپلماتیک در کمتر از یک ماه

به راستی چه نهاد و سازمانی مسئول رسیدگی به این رسوایی های دیپلماتیک است؟ تنها یک مورد از این اتفاقات در هر کشوری کافی است تا وزیر امور خارجه را وادار به استعفا کند و رییس دولت را به مجلس بکشاند!

به نقل از سایت کلمه – جاوید قربان اوغلی: یک سال قبل آقای دکتر محمد نهاوندیان رییس اتاق بازرگانی صنایع و معادن ایران در بیست و پنجمین نشست هیات نمایندگان اتاق ایران با جدی دانستن رکود در اقتصاد کشور اعلام کرد: “در بیشتر مناطق صنعتی کشور حدود ۵۰ درصد از واحدهای تولیدی در حال تعطیلی هستند و براساس تحلیلی که اتاق ایران انجام داده است، بیشتر واحدهای تولیدی کشور با کمتر از ۳۰ درصد ظرفیت اسمی خود مشغول کار هستند.” (وب سایت اتاق ایران، شنبه ۶ آذر ۱۳۸۹)

اینکه وضعیت اقتصاد کشور چگونه است و در آینده به چه مصیبتی دچار خواهیم شد، نه در تخصص نگارنده این سطور است و نه در حوصله این مطلب. غرض از این نوشتار و به عنوان کارشناس در حوزه سیاست خارجی این است که گفته شود هشدار یک سال قبل آقای نهاوندیان در حوزه اقتصادی، امروز در روابط خارجی کشور نیز مصداق دارد و در حالی که فریادهای “مدیریت جهان” آقای احمدی ن‍ژاد گوش فلک را کر کرده است، بیشتر صاحبنظران و تحلیلگران مسائل روابط خارجی کشور بر این باورند که سیاست خارجی کشور در اکثریت مناطق جهان در حال تعطیلی است.

تا کنون دلمان به این خوش بود که اگر رابطه ای با کشورهای مطرح جهان نداریم و به اکثر سفرای ما در کشورهای اروپایی حتی در سطح مدیرکل نیز ملاقات نمی دهند و وزیر امور خارجه ما علی‌رغم کثیر‌السفر بودن – که حتی داد رییس دولت را نیز درآورد – نتوانسته حتی به یک کشور اروپایی سفر در چارچوب روابط دوجانبه داشته باشد و رابطه غربی ها با رییس دولت در حکم جن و بسم الله است، ولی چه باک که ما را در کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین در حد یک ابرقدرت تحویل می گیرند و نزد آنان اعتبار داریم.

ولی ظاهر حادثه نیجریه، از قصر ترک خورده ی روابط ایران با این کشورها نیز پرده برداشت و هنوز متکی پای خود را از ابوجا بیرون نگذاشته بود که مقامات این کشور آفریقایی موضوع ارسال تسلیحات را به شورای امنیت سازمان ملل گزارش کردند تا از این رهگذر، پرده بعدی این سناریو که قطع رابطه دولت ذره بینی گامبیا با ایران – آن هم به ابتکار و پیشدستی آن کشور – بود، رقم بخورد. حادثه ای که کاخ شیشه ای سیاست آفریقایی ایران را فرو ریخت تا احتمالا حوادث دیگری را در آینده رقم بزند و تتمه آبروی کشور را هم به حراج بگذارد.

اتفاقاتی که در یکی دو ماه گذشته در سیاست خارجی ما رقم خورد و مستقیما عزت و آبروی کشورمان را هدف قرار داد، آشکارا ناشی از بی کفایتی است و نمی تواند – و نباید – تحت عنوان مصالح کشور با بی اعتنایی و توجیه روبه‌رو شود. چند نمونه را فقط از باب تذکر یادآوری می کنم:

۱ – کشور کوچک گامبیا که روابط بسیار مستحکمی با ایران داشت، به خاطر اشتباه فاحش دستگاه دیپلماسی، در یک اقدام بی سابقه با اعلام قطع کلیه مناسبات خود با ایران، به کارکنان نمایندگی ایران در آن کشور و کلیه ایرانیان و شهروندان ایرانی که از طرف دولت ایران در گامبیا فعالیت می کنند، ۴۸ ساعت مهلت داد تا خاک این کشور را ترک کنند.

برای آگاهی بیشتر از اینکه گامبیا چگونه کشوری است و در پاسخ به تخطئه برخی از نمایندگان محترم مجلس که به جای انجام مسولیتهای خود در قبال کشور سعی در ماست مالی کردن این حادثه کردند و گفتند”اصلا ما در این کشور سفارت نداشتیم!” خاطرنشان می کنم که گامبیا همان کشور کوچکی در غرب آفریقاست که:

● آقای احمدی نژاد سال قبل طی سفری رسمی به بانجول در مصاحبه خبری روابط ایران و گامبیا را برادرانه و بسیار خوب و مثبت ارزیابی کرده و افزوده بود: مصمم هستیم در زمینه ارتقاء روابط دوجانبه و بین المللی با گامبیا گام های مستحکمی را برداریم و در این راه هیچ عاملی نمی تواند ما را متوقف کند. (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری دوشنبه ۲ آذر ۱۳۸۸)

● اولین کشوری بود که از آقای احمدی نژاد به عنوان میهمان ویژه در اجلاس سران آفریقا در بانجول (۱۳۸۵) دعوت کرد.

● علی‌رغم آکردیته بودن سفارتمان در سنگال در بانجول، به دلیل اصرار آقای یحیی جامه – رییس گامبیا – و اعطای امکانات به ایران، آقای متکی یک دیپلمات ارشد را به بانجول اعزام کرده بود و منظور دولت گامبیا از اعطای مهلت ۴۸ ساعته نیز در همین رابطه بود.

و لابد آقایان نماینده محترم از پس پرده آگاهند و می دانند که اقدام آقای یحیی جامه، به مثابه پاتک حادثه نیجریه و مدیریت ناکارآمد و فاجعه بار این بحران بود.

۲ – کمیته اجتماعی، بشردوستانه و فرهنگی مجمع عمومی سازمان ملل متحد، روز شنبه ۲۸ آبان (۱۸ نوامبر) قطعنامه ای را با ۸۰ رای موافق و ۴۴ رای مخالف درباره وضعیت حقوق بشر و مسائل اجتماعی – انسانی ایران صادر کرد. ۵۷ کشور به این قطعنامه رای ممتنع دادند.

خبرگزاری رسمی و منابع نزدیک به دولت کریمه با جمع زدن آراء مخالف و ممتنع نوشتند: “قطعنامه ضد ایرانی حقوق بشر علی‌رغم مخالفت ۱۰۱ کشور در سازمان ملل به تصویب رسید.” فارغ از اینکه این قطعنامه اهمیتی دارد یا نه، نکته مهم سرمایه گذاری سنگین دولت و دستگاه دیپلماسی و قضایی کشور برای شکست دادن این قطعنامه بود. برای اولین بار دکتر محمدجواد لاریجانی برای رایزنی با کشورهای مختلف به نیویورک اعزام شده بود، و هرچند مشاور امور بین الملل قوه قضائیه، آن را قطعنامه ای «سیاسی و ضد ایرانی» خواند که حاصل فشارهای غرب بوده و از ارزش چندانی برخوردار نیست، ولی خود می داند که برای عدم تصویب آن هر کاری که در توانش بود، انجام داد.

طرفه اینکه شاه‌مهره دیپلماسی جناح اصولگرا در یک مانور سیاسی – البته پس از تصویب قطعنامه – از احتمال زنده ماندن خانمی که حکم سنگسار او هزینه های سنگینی را به کشور تحمیل کرد و یکی از دلایل اصلی لحن بسیار تند قطعنامه امسال و بیشتر شدن آراء موافق و کاهش آراء مخالف بود، صحبت کرد (لابد از جایگاه برادر کوچکتر خود).

جهت اطلاع همکاران آقای لاریجانی در جناح اصولگرای دولت و قوه قضاییه، این قطعنامه از ایران می خواهد تا به «آزار و اذیت، ارعاب و سرکوب مخالفان سیاسی، مدافعان حقوق بشر، رهبران اتحادیه های کارگری، دانشجویان، دانشگاهیان، روزنامه نگاران، نمایندگان مطبوعاتی، وبلاگ نویسان، روحانیون، هنرمندان و وکلا» پایان دهد. این قطعنامه همچنین حکم اعدام برای جرائمی مانند محاربه را که «تعریف مشخص و صریحی ندارد» مغایر با حقوق و آزادی های اساسی اعلام کرده است.

۳ – یک هفته قبل از رای گیری برای این قطعنامه، همه خبرگزاری های کوچک و بزرگ جهان خبری را به طور همزمان روی خروجی های خود آوردند: “تلاش ایران برای کسب یک کرسی در هیات اجرایی زنان سازمان ملل متحد ناکام ماند.”

نهاد زنان سازمان ملل متحد جدیدترین تشکیلات این سازمان است که با ادغام چند نهاد ایجاد شده و آقای بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل، رییس جمهور سابق یکی از کشورهای جهان را در راس آن گمارده است.

از حوزه آسیا ۱۰ کشور برای ۱۰ کرسی سهمیه قاره در هیات اجرایی این نهاد داوطلب شده بودند که ایران نیز در زمره این کشورها بود و علی الظاهر باید بدون هیچ مانعی این کرسی مهم را به دست می آورد.

تردید نباید کرد که کسب این کرسی برای دولت دهم از اولویت های دیپلماتیک بود که در صورت تحقق، فریاد پیروزی آنان گوش فلک را کر می کرد. ولی مانند همیشه “استکبار جهانی” به مقابله با ایران برخاست و ضمن نارضایتی از راهیابی ایران به هیات اجرایی این نهاد بین المللی، از کشور “تیمور شرقی” خواست که خود را کاندیدا نماید و عجیب اینکه این کشور کوچک آسیایی با ۸ سال تاریخ از زمان استقلال (۲۰۰۲) و کمتر از یک میلیون جمعیت، با پشتیبانی همان استکبار جهانی با اختلافی چشمگیر (۳۶ رای در مقابل ۱۹ رای) ایران مدعی مدیریت جهان را شکست داد و به جای ایران به عضویت هیات اجرایی زنان سازمان ملل انتخاب شد.

۴- در همان زمان که تیم اعزامی به سازمان ملل متحد از سرافکندگی شکست در مقابل تیمور شرقی روی بازگشت به وطن را نداشت، دولت چین که دارای روابط استراتژیکی با ایران است و رییس دولت هیچ فرصتی را برای تمجید از روابط عالی پکن – تهران از دست نمی دهد، به طوری که حتی برای افتتاح سالن ایران در نمایشگاه اکسپو ۲۰۱۰ شانگهای شخصا عازم آن کشور شد، در مراسم افتتاحیه بازیهای آسیایی گوانگجو در مقابل دیدگان حیرت زده صدها میلیون بیننده در صفحات تلویزیون های خانگی و دهها هزار حاضرین در سالن مراسم، نام مجعول خلیج فارس را به دنیا عرضه می کند و عجیب اینکه هیچ اتفاقی هم نمی افتد و در حالی که ورزشکاران ایرانی در پیروی از سیاستهای کشور از رویارویی با ورزشکاران رژیم اشغالگر قدس سرباز زده و از کسب مدالهای زرین – که آرزوی هر قهرمانی است که سالها برای آن زحمت کشیده و تمرینهای طاقت فرسا را به جان خریده – باز می مانند، ولی مسئولان و رؤسای ورزش کشور بی هیچ دغدغه ای در سالن نشسته و به تماشای مراسم افتتاحیه ادامه می دهند و آب هم از آب تکان نمی خورد و همه چیز تحت الشعاع افتخاراتی که جوانان کشور آفریده اند، به بوته نسیان سپرده می شود و بعید نیست که رؤسای ورزش کشور به خاطر افتخارآفرینی جوانان سرفراز کشور مورد تشویق هم قرار گیرند.

۵- در ادامه افتخارات دولت در مدیریت جهان، اتفاق ساده دیگری نیز رقم می خورد. یونسکو که بارها رسانه های کشور از آن با عنوان “سازمان معتبر جهان” یاد کرده اند، با صدور اطلاعیه ای “به خاطر عدم احراز شرایط لازم برای سازماندهی موثر یک همایش مورد قبول سازمان ملل” حمایت خود را از برگزاری همایش بین المللی فلسفه در ایران پس می گیرد.

مطابق رویه حاکم بر کشور، این بار نیز استکبار جهانی مسئول مستقیم این ماجراست، هرچند که برخی رسانه ها بیهوده بر طبل شایعات می کوبند و می گویند: “نحوه برخورد و محدودیت های ایران برای علوم انسانی و اجتماعی در مراکز آموزش عالی، دلیل عقبگرد یونسکو از حمایت از این همایش است.”

مساله نیجریه و رسوایی گامبیا هم پیشکش آقای احمدی نژاد و روابط ممتاز دولتش با قاره آفریقا!

به راستی چه نهاد و سازمانی مسئول رسیدگی به این رسوایی های دیپلماتیک است؟ تنها یک مورد از این اتفاقات در هر کشوری کافی است تا وزیر امور خارجه را وادار به استعفا کند و رییس دولت را به مجلس بکشاند.

اما انگار بهتر است ما هم لب فرو ببندیم و در حالی که اصل عزت به عنوان اولین اصل از اصول سه گانه و دکترین سیاست خارجی کشور (عزت، حکمت و مصلحت) که از سوی بالاترین مقام تصمیم گیرنده کشور اعلام شده، به خاطر بی کفایتی دولت و دست اندرکاران سیاست خارجی در عرصه روابط خارجی کشور به سخره گرفته می شود، بگذاریم آقایان احمدی نژاد و متکی همچنان در رویاهای خود از برنامه‌هایی که برای مدیریت جهانی دارند، سخن بگویند و آقای مشایی هم “تغییر در سیاست‌های اعلامی در دنیا” را با “روش مدیریتی دکتر احمدی نژاد و اندیشه‌ها و بیانات ایشان” اعلام نماید.

Read more

سندی «بکلی سری» از دولت احمدی‌نژاد مبنی بر برباد دادن سرمایه‌های ایران

وبلاگ مجتبی سمیع نژاد madyariran : محمود احمدی‌نژاد و دولت‌اش از ابتدای روی کار آمدن در سال ۱۳۸۴ باعث ضرر و خسران زیادی برای ایران و ایرانیان در مسائل مختلف اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، چه در داخل و چه در خارج از کشور شده است.

مقدار زیادی از پول و سرمایه‌های ما ایرانیان بدون رضایت خاطر و اطلاع و آگاهی‌مان به کشورهای دیگری به شکل‌ها و به دلائل گوناگون داده می‌شود، بدون آن‌که نفع اقتصادی یا سیاسی خاصی برای ما به همراه داشته باشد. بسیاری از کشورهایی که از همین‌گونه پول‌ها و سرمایه‌های ایران استفاده می‌کنند، در موآقع حساس و مورد نیاز نیز نه تنها به دولت و حکومت جمهوری اسلامی پشت می‌کنند، بلکه بر ضد منافع ملی ما مردم ایران نیز حرکت کرده و حقوق ما را زیر پا می‌گذارند. و دولت باج دهنده احمدی‌نژاد بدون آن‌که خمی به ابرو بیاورد به این کار ادامه می‌دهد و متاسفانه این سرمایه‌های کشورمان ایران است که بر باد می‌رود و دیگران از آن استفاده می‌کنند.

در ماه‌های پایانی حضورم در ایران به مدارکی محرمانه و سری از دولت احمدی‌نژاد دست پیدا کردم که …. بگذریم..

گفتم حال که این روزها بحث افشاگری ویکی لیکس است، من هم در وبلاگ‌ام ویکی لیکسی راه بیاندازم و گوشه‌ای از این بر باد دادن سرمایه‌ها را که از طریق دولت احمدی‌نژاد اتفاق افتاده را با همه در میان بگذارم. سعی می‌کنم به مرور و در شب‌های بعد از این اسناد بیش‌تر در این‌جا بگذارم.

قضیه نامه که نمی‌دانم چرا در طبقه‌بندی «بکلی سری» قرار گرفته این است که دو میلییون و ۷۰۰ هزار دلار از «محل منابع مصوب هیأت دولت» جهت ایجاد «شبکه تلویزیونی ماهواره‌ای و زمینی» در کشور «بولیوی» و برای آن‌ها خرج شود.
توضیح این‌که نام افرادی را که نمی‌شناختم پاک کرده‌ام

Read more

۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

پیش به سوی 16 آذر روز دانشجو

Read more

۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

تاریخ کشور این‌همه خشونت سیاسی نسبت به مردم و خصوصا زنان را یاد ندارد


چکیده :
تقارن عید غدیر با روز مبارزه با خشونت علیه زنان می تواند اتفاق تقدیر باشد تا به مبارکی و عظمت آن ، فرصتها از دست نروند و همه اقشار مردم به خصوص زنان این معلمین بزرگ انسانیت و سرچشمه های لطف ومحبت از خشونت سیاسی نجات یابند .

برگرفته ازسایت کلمه

بیست و پنج نوامبر(مصادف با چهارم آذرماه) ۱۹۶۰ خواهران میرابل که از مخالفان رژیم دیکتاتوری حاکم بر جمهوری دومینیکن بودند، در روزگاری که سرزمین‌های آمریکای لاتین بهشت برین دیکتاتورها بود‌، به دست ماموران تروخیو(دیکتاتور دومینیکن) به قتل رسیدند‌‌. این سه خواهر، نه فقط خود مدتی زندانی سیاسی بودند که همسران شان نیز زندانی سیاسی بودند .آنها پس از آزادی هر هفته با شوق و ذوق زیاد به ملاقات همسران دربند خود می رفتند تا سرانجام در یکی از همین روزهای ملاقات و در مسیر منتهی به زندان، توسط نیروهای امنیتی دومینیکن کشته شدند . این سه خواهر( میرابل) پس از مرگشان تبدیل به نماد مبارزه با دیکتاتوری در سراسر جهان شدند.بیست سال بعد روز کشته شدن این خواهران جوان «روز مبارزه با خشونت علیه زنان»نام گرفت.

زهرا رهنورد به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان که امسال با عید سعید غدیر تقارن دارد، نامه ای سرگشاده در باره زنان مبارز ایران، خطاب به ریاست قوه قضاییه ایران نوشته است. زنانی که یا خود به جرم آزادی خواهی این روزها در زندان اند و یا همسران و فرزندان مبارزشان در بند هستند.

به گزارش کلمه، متن کامل نامه زهرا رهنورد به رئیس قوه قضائیه به شرح زیر است :

جناب آقای صادق لاریجانی آملی، قاضی القضات و رئیس قوه قضائیه

با سلام

این بار هم به عنوان زنی که دلسوز ملت ایران است ،برای شما نامه می نویسم .

اگر سودای ذهنی ام ،ایده آل نظامی عادل متکی برآراء ملت و تفکیک قوا نبود ،این ایده آلی که میراث به خون خفتگان و آزادیخواهان مشروطه و تاکید انقلاب اسلامی است ،آنقدر واقع بین بوده ام که به دست بسته بودن قوه قضائیه و اعمال قدرت و نفوذ نیروهای فوق قانون امنیتی و سپاهی اذعان کنم ،اما آن ایده ال سیاسی ملت ایران هم چنان وعده امید بخش و بلند مرتبت ، قرار گرفتن امور در مجاری قانونی و تفکیک قوا را می دهد و می دانم آن روز خوب دور نیست .

امسال ،عید مبارک غدیر همزمان شده است با روز جهانی مبارزه با خشونت بر زنان .با تمام وجود از خداوند مسئلت دارم که علی علیه السلام آن اسطوره عدالت و آزادگی بتواند پیشوای نظر و عمل در ابعاد زندگی فردی و اجتماعیمان باشد .

اما اصل مطلب

جناب آقای قاضی القضات

در آستانه روز بین المللی مبارزه با خشونت علیه زنان قرار داریم در حالی که هرگز تاریخ کشور ما این همه خشونت سیاسی نسبت به همه مردم به خصوص نسبت به زنان را که توسط بخشی از حاکمیت بر آنان اعمال می شود، به خاطر ندارد .

البته به طور معمول، همیشه ما زنان از تبعیض های متعدد خشونت آفرین در زمینه های فرهنگی ،حقوقی و ارزشی در سطح جامعه و خانواده رنج برده ایم و این جانب ازسی سال پیش یعنی آن زمان که قلم به دست گرفتم و با مصائب زنان آشنا شدم ، تبعیض ها ،اجبارها و خشونت های جنسیتی را متذکر شده ام اما این بار و این سالها علاوه بر آن همه مصائب محنت آفرین خشونت سیاسی و نظامی به زنان، برگ جدیدی ست که بر این کتاب قطور افزوده شده است.

اکنون از این همه خشونت، سیاهه ای پیش روی ماست :

زنانی که به جرم آزادیخواهی، دموکراسی طلبی، حمایت از حقوق زنان و کودکان و فعالیت علیه تبعیض جنسیتی و فعالیت برای تصحیح قوانین ناقص و یا غلط خانواده که فرسنگها از دین و دنیای مدرن دور است، طرفدرارن حقوق بشر، به جرم روزنامه نگاری، به جرم دفاع از حق تحصیل ،به جرم های ساختگی و من درآوردی و اتهامات قومی، فکری و اعتقادی و تهمت و افترا و پرونده سازی و به جرم سوال رای من کجاست به جرم سوال فرزند من کجاست؟گرفتار خشونت سیاسی شده اند .

اما قرار نیست همیشه زبان سرخ سر سبز را به باد دهد ،زیرا مولایمان علی (ع) جان برکف نهاد و سر به تیغ دشمن سپرد که چنین نباشد .

این سیاهه حاکی از ضرب و شتم و شکنجه واحتمال تجاوز و اعدام و ترور شخصیتی و فیزیکی و زندانهای طویل المدت بر زنان زندانی با ادعاهایی نظیر محارب و اقدام علیه امنیت ملی است .

این زنان کیانند؟

دخترانی که در آرزوی سعادت ملت و تحقق آزادی ،دخمه های سیاه زندان را بر رخت سپید عروسی و شادیها و هلهله ها و چراغانی ها ترجیح داده اند، از یار و محبوبشان دور مانده اند .

مادرانی در فراق فرزندانشان که اینک تنها درخیال، کودکان خردسالشان را به آغوش می کشند .در همان حال هم بچه های بی پناه اشک ریزان و ضجه زنان درپی دامان پرمهر مادر این سو و آن سو سرگردانند.

زنانی که فقدانشان ، اسارتشان به خاموش شدن روشنایی کاشانه اشان منجر شده و همسران رشیدشان بی صبرانه انتظار دیدنشان را دارند و دلهاشان نگران پاکی و معصومیتی است که به اسارت بازجویان در آمده است . بسیاری از آنها را، با انواع قرص ها و مخدرها و داروهای روانگردان به اعترافاتی پوچ و غیرواقع وادار کرده اند و ره اورد این همه رفتار خارج از قوانین انسانی و اخلاقی انواع بیماریها مانند فلج شدن و… بوده است .

البته واضح است که چنین اعترافاتی اگر هم به ظاهر با موفقیت برای خشونت طلبان همراه باشد فاقد ارزش است . بانوان وکیل که در عین مصونیت وکالت در حین انجام وظایف شغلی از آن وظایف باز مانده و موکلانشان سرگردان و فرزندان خردسالشان بی پناه و همسرانشان سرگردان دادگاه و زندان . و چنین است فهرستی بزرگ از همه اقشار دیگر دانشجو و استاد و محقق و معلم و کارمند وکارگر و خانه دار…،زنان گمنام بی پناهی که خودشان هم نمی دانند چرا دستگیر،زندانی و یا تبعید شده اند؟ چرا ترور شده اند؟چرا زیر ماشین رفته اند؟

و متاسفانه این قصه واقعی است، واقعیتی جانسوز که به زندان ها ختم نمی شود.

آقای قاضی القضات

بیرون این زندانهای کوچک و مخوف چون اوین و کهریزک، گوهر دشت و بهبهان و ایذه و بابل و ساری و کرمانشاه و مشهد و شیراز واهواز سایر زندانهای ریز و درشت و پنهان و آشکار دیگر ، که در گوشه و کنار مملکت برپا کرده اند ایران سرتاسر زندانی بزرگ با شنودها و تعقیبها و مراقبتها و محیط سرتاسر پلیسی تبدیل شده است .

در پرده ای دیگر از این روایت محنت بار دردآور در کشوری که قرنها پایمال شدن حقوق زنان بوده است این فشار بر آنان شدید تر است، هنگامی که خود با چشمانشان نظاره گر زندان های طویل المدت ، شکنجه ها، توهین ها و بازجویی ها و تازیانه های بی رحم و تماس کاسه توالت با دهان حق گو و ذکر گوو ویا بدتر ازآن ، درحق همسران دلاور و فرزندان سلحشور و حق طلب شان اند .

آقای قاضی القضات

این شقشقه عریضه واررا از آن روی می نویسم که بر این باورم اگر امور به طور طبیعی و درچارچوب آرمانهای مشروطه و ارزشهای فراموش شده آغازانقلاب اسلامی جریان داشت این همه انحراف و ظلم و ستم اتفاق نمی افتاد و اگر هم به طور نسبی جنایت و جرمی بود، باید قوه قضائیه پاسخگوی آن می بود .

در عین حال تقارن عید غدیر با روز مبارزه با خشونت علیه زنان می تواند اتفاق تقدیر باشد تا به مبارکی و عظمت آن ، فرصتها از دست نروند و همه اقشار مردم به خصوص زنان این معلمین بزرگ انسانیت و سرچشمه های لطف ومحبت از خشونت سیاسی نجات یابند .

زهرا رهنورد

پنجشنبه 04 آذر 1389

Read more

۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

گامبیا با ایران قطع رابطه کرد


گامبیا با ایران قطع رابطه کرد

محمود احمدی نژاد سال گذشته گفته بود هیچ عاملی نمی تواند مانع توسعه روابط ایران وگامبیا شود

گامبیا کلیه روابط خود با ایران را قطع کرده و به دیپلمات های جمهوری اسلامی ۴۸ ساعت فرصت داده است که این کشور را ترک کنند.

گامبیا، یکی از کوچک ترین کشورهای آفریقا، در غرب این قاره واقع است.

دولت یحیی جامه، رئیس جمهوری گامبیا، دوشنبه یکم آذرماه (۲۲ نوامبر) با صدور بیانیه ای اعلام کرد: "تمام پروژه ها و برنامه های دولت گامبیا که با همکاری جمهوری اسلامی ایران اجرا می شود، لغو شده است."

مقام های گامبیا علت این تصمیم را اعلام نکرده اند.

خبرگزاری رویترز به نقل از منابع خود در دولت گامبیا می گوید که این تصمیم به ماجرای ارسال سلاح از ایران به نیجریه که بر اساس گزارش ها قرار بوده به گامبیا برده شود، ارتباط دارد.

منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران، بدون این که نامی از گامبیا ببرد، گفته بود که سلاح های ضبط شده توسط ماموران امنیتی نیجریه به "یکی از کشورهای غرب آفریقا" فروخته شده بود.

مقام های جمهوری اسلامی هنوز به خبر قطع رابطه گامبیا با ایران واکنشی نشان نداده اند.

دولت گامبیا در بیانیه اش از تمام شهروندان ایران که به نمایندگی از طرف جمهوری اسلامی در گامبیا فعالیت می کنند، خواسته است که در ظرف ۴۸ ساعت این کشور را ترک کنند.

محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران، یک سال پیش با سفر به گامبیا بر توسعه روابط با این کشور تاکید کرده بود.

بر اساس وب سایت آقای احمدی نژاد، او در دوم آذرماه ۱۳۸۸ در بانجول، پایتخت گامبیا، روابط ایران و گامبیا را "برادرانه و بسیار خوب و مثبت" ارزیابی کرده بود.

آقای احمدی نژاد در کنفرانس خبری مشترکی که یحیی جامه، رئیس جمهوی گامبیا، در آن حضور داشت، گفته بود: "جمهوری اسلامی ایران مصمم است روابط و همکاری های خود را در همه زمینه ها با گامبیا گسترش دهد و هیچ محدودیتی هم برای توسعه این روابط نداریم."

یحیی جامه در سال ۱۹۹۴ با انجام یک کودتای نظامی قدرت را در دست گرفت. او در سال ۲۰۰۶ میلادی سومین دوره ریاست جمهوری خود را آغاز کرد.

گروه های طرفدار حقوق بشر دولت وی را به نقض حقوق و آزادی های اساسی شهروندان متهم کرده اند، اما وی این اتهام را رد می کند.

منبع : بی بی سی

Read more

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

متن کامل پیام میرحسین موسوی به مناسبت ماه دانشجو

به گزارش کلمه متن کامل پیام میرحسین موسوی به مناسبت ماه دانشجو به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم
دانشجویان همراه جنبش سبز،
دوستان جوان و پرمهر و شجاع هموطن،
سلام و درود بر شما باد

در آستانه ماه آذر -ماه دانشجو- در یادآوری ایستادگی ها و مبارزات شما برای پاسداری از حقوق ملت ایران و حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، لازم دیدم چند کلمه از باب قدردانی و احترام برای شما عزیزان بنویسم، به ویژه آنکه امکان دیدار مستقیم با شما کم شده است.

در دوسال اخیر، در ملاقات هایی که با شما داشته ام و یا در نامه ها و یادداشت هایی که فرستاده اید، همواره شاهد دغدغه های شما درباره آینده ایران عزیز و جنبش سبز آزادیخواهانه مردم ایران بوده ام. و البته از شما نیز جز این انتظار نیست، چرا که در سرزمین ما، دانشجو همواره ی تاریخ دیده بان بیدار مخاطراتی بوده است که جامعه ایرانی را تهدید می کرده است و در این راه خود نیز، به گواهی تاریخ، از خطرهای بزرگ در راه دفاع از مردم و ملت استقبال کرده است. و مگر نه این است که ۱۶ آذرماه هرسال یادآور حادثه تلخی است که در آن، دانشجویان هوشیار و پیشتاز این دیار، که در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی حامی آن دهان به اعتراض گشوده بودند، به خاک و خون کشیده شدند؟ در آن روز مستبدان و خودکامگان تصور می کردند که بعد از آن سرکوب و کشتار، دهان انتقاد و اعتراض برای همیشه بسته خواهد ماند؛ خطایی که همه کسانی که به پیروزی برپایه ارعاب تکیه می کنند مرتکب می شوند، و چه بد تکیه گاهی است ابزارسرکوب برای بقای چند روز بیشتر.

مستبدان روز به روز تنهاتر می شوند / مستبدان زمانی بیدار میشوند که بسیار دیر است

مستبدان نمی دانند که به کارگیری زر و زور و تزویر، فاصله مردم را با آنها بیشتر می کند، وآنها را به کنج خلوتکده تخیلی به ظاهر امنی می راند که توسط مداحان و ثناگویان منفعت جوی و دشمن مردم طراحی و اجرا شده است، تا بلکه تألم ناشی از از دست دادن پشتوانه مردم را از یاد ببرند.

مستبدان، روز به روز تنهاتر می شوند و به همه چیز و همه کس گمان بد می برند، دوستان دیروزشان را از خود می رانند، و هر انتقاد و نصیحتی را توطئه ای برای نابودی خویش می پندارند. و بدتر آنکه منافع خودشان را مساوی با منافع ملی می گیرند و در چنین وضعی ناچار به سلاح داران تکیه می کنند، و به دنبال کسانی می گردند که چشم و گوش بسته از آنها فرمان برند و سایه شک و تردید نسبت به افکار و اعمال آنها را حتی برای لحظه ای از دل نگذرانند.

مستبدان در دایره تنگی که برای خود فراهم کرده اند، آنقدر گرد خویش می چرخند که از شنیدن همهمه سقوط کاخ خودکامگی و خودرایی باز می مانند و زمانی بیدار می شوند که بسیار دیر است برای بازگشت به آغوش مردم.

طایفه طایفه کردن و تحقیر مردم، روش مشترک مستبدان و فرعونیان / رنگ قدسی بخشیدن به قدرت بدترین جنبه جباریت است / عده ای خود را برتر از قانون و مستغنی از آرا و نظرات مردم می دانند / دزدها و دیکتاتورها از قانون بدشان می آید

آنان نمی دانند که دهان و گوش و چشمان مردمان را شاید بتوان از گفتن و شنیدن و دیدن بازداشت، اما اندیشیدن موهبتی الهی است که دروازه های خلوتگاه آن به روی زورمندان بسته است. راز این همه احساس خطر از دانش و دانشجو و دانشمند، این همه اضطراب از آزادی چرخش اطلاعات، این همه ترس از رسانه های آزاد، این همه واهمه از تجمع حتی آرام و مسالمت جویانه منتقدان و معترضان، و نیز این همه تلاش برای بیگانه نمایی دوستان مردم و انقلاب، و روند مستمر پایان ناپذیر ناخودی کردن فرزندان ایران، این همه هراس از هرآنچه با عقلانیت جمعی پیوند دارد و این همه پرهیز از هر آنچه با برنامه ریزی و مدیریت دانش محور مرتبط است آیا درهمین نیست؟ و سرانجام، مستبدین در جهت کسب پیروزی با حاکمیت ترس، از همان روشی استفاده می کنند که فرعون و همه فرعونیان بهره بردند. طایفه طایفه کردن مردم «با خودی و غیرخودی کردن ملت» و قرار دادن مردم در مقابل هم، تحقیر مردم با گوساله و بزغاله و خس و خاشاک نامیدن برای واداشتن آنها به کرنش، و سرانجام رنگ قدسی بخشیدن به قدرت، که «انا ربکم الاعلی». و این آخری به گواهی تاریخ بدترین جنبه جباریت است. یعنی واجب است که اطاعت کنید و سوال نکنید و ما برتر از آن هستیم که مورد سوال قرار گیریم. آیا قانون گریزیهای گسترده و حساسیت در برابر خواست بازگشت بدون تنازل به قانون اساسی وعدم تمکین در مقابل رای مردم و گریز از انتخابات های آزاد و رقابتی غیرگزینشی و بستن روزنامه ها جز این معنی می دهد که عده ای خود را برتر از قانون و مستغنی از آرا و نظرات مردم می دانند؟

مگر امام رحمت الله علیه در سال ۵۹ نگفت «همه روی قانون عمل بکنند. این قانونی که ملت برایش رای داده است. همین رای نداده است که توی طاقچه بگذارید و کاری به آن نداشته باشید. بروید مشغول کار خودتان بشوید.»

ودر سال ۶۰ نیز فرمودند: «البته دزدها از قانون بدشان میاید و دیکتاتورها هم از قانون بدشان می آید»

وهم ایشان بودند که در جواب نامه صریح نمایندگان مجلس در مورد انحراف نظام از حدود قانون اساسی گفتند که همه باید به قانون برگردیم.

اقتصاد بیمار، سیاست های من در آوردی و فساد عمیق / کجا رفت وعده نفت بر سرسفره ها و قول برخورد با مفسدین؟ / محکومیت بخشنامه ای و آمرانه جنبش سبز و سه میلیون دانشجوی آگاه

۱- چنین است دوستان عزیز که امروز، به واسطه به کارگیری شیوه غلط خریدن فرصت های زودگذر از طریق ایجاد بحران های پیاپی، هزینه های سنگینی بر مردم ما تحمیل می شود، تا با تمسک به شیوه از پیش شکست خورده فرار به جلو، تحکیم مناسبات فرقه ای با الگوی «اطاعت محض یا اخراج»، برانگیختن کینه های ناشی از شکاف عمیق تر شده میان فقرا و اغنیا، این قدرت چندروزه چند روزی بیشتر در دست قدرتمندان باقی بماند.

روندی که می بایست در بستر اعتمادسازی گسترده مردم -مردمی که به دولتمردان به دلیل انتخابات پر از تخلف و تقلب و دستکاری رایانه ای آرا بدبین شده بودند- و با تکیه بر خرد جمعی واستفاده از صاحبنظران خداترس و بیطرف صورت می گرفت، اینک جراحی دردناکی نامیده می شود که جان اقتصاد بیمار ناشی از سیاستهای من در آوردی و فساد عمیق را بیش از پیش در مخاطره قرار داده است. همه جا صحبت از فشارهای طاقت فرسا بر خانواده هایی است که این روزها بیش از هر زمان دیگر با فقر و نداری دست و پنجه نرم می کنند.

صاحب منصبان نظامی و انتظامی به صراحت از بیمناکی خود نسبت به واکنش های عصبی مردم و خطر سوء استفاده های احتمالی دشمنان خارجی و مخالفان داخلی سخن می گویند.

پرسش بزرگ مردم ما از آنها این است که اگر به راستی بر این حقایق آگاهید و می شنوید نظر کارشناسان را که متفق اند اجرای این طرح به شکلی که شما تهیه کرده و اجرا می کنید جز خسارت های مادی و انسانی و تشدید بی عدالتی، دستاوردی در بر ندارد، چرا این همه اصرار بر چشم بستن به نظرات اقتصاددان های برجسته کشور و نمایندگان مجلس دارید؟ کجا رفت وعده های آموزش مجانی و ایجاد اشتغال و اصل ۴۳ قانون اساسی؟ چرا به مردم نمی گویید با پولی که می خواهید با افزایش قیمتها از جیب مردم بردارید، در غیبت سازمان برنامه و بودجه و تضعیف مجلس و بی خاصیت شدن شوراها و سازمانهای نظارتی، چه می خواهید بکنید؟ آیا سوءاستفاده از نیاز و فقر مردم، با توزیع بخشی از پولی که از دست آنان ربوده اید، می تواند بحرانهای بعدی را کنترل کند؟ کجا رفت وعده نفت بر سرسفره ها و قول برخورد با مفسدین؟ چگونه است که به نجوا و آهسته از سرنوشت سند چشم انداز بیست ساله نام می برید؟ نمی اندیشید که حتی اگر تمام مساجد و تکایا و نهادهای سنتی را آمرانه و بخشنامه ای در خدمت محکومیت جنبش سبز به کار بگیرید، سه میلیون دانشجوی آگاه و فرهیخته می توانند با پراکندن پرسشها و نقدها پل های ارتباطی نیرومندی با همه اقشار مومن و مستضعف برقرار کنند و به آنها ریشه های عقب ماندگی و فقر و سقوط تولید ملی را توضیح دهند؟

راهبرد فرار به جلو و آشوبهای ساختگی / راهپیمایی ۲۵ خرداد را نمی بینند و به تجمع های مهندسی شده دل می بندند / نشانی از بصیرت برای بازگشت به سوی مردم دیده نمی شود

۲- شاید قرار است که به این بهانه، باز هم آب گل آلود شود و کسانی باز هم به جای پاسخگویی، راهبرد فرار به جلو و از بین بردن فرصت ها تا مرز نابودی نظام و ایجاد بحران های شدید در این کشور را دنبال کنند. امروز بیش از همیشه شاهد دشمن دشمن کردن دست اندر کاران، به عنوان جزئی از استراتژی پیروزی از طریق ترساندن هستیم. پیش از این شاهد بوده ایم که به گواه تصاویری که ضبط شده است، مأموران امنیتی و افراد موسوم به لباس شخصی، خودروها و موتورسیکلت ها را می سوزانند، شیشه ها را خرد و ساختمان ها را تخریب می کنند، و با بی شرمی، معترضان را متهم به انجام آن می کنند. آیا برای آنهایی که به راحتی کارناوال راه می اندازند و برای مأموران دولتی کلاه گیس و آرایش ها و لباس های جنس مخالف فراهم می کنند، دشوار است که این بار هم تحت عنوان فتنه سبز یا سرخ یا هر عنوان دیگری، آشوب های ساختگی بر پا کنند و آن را وسیله ای برای فریب افکار عمومی و انحراف نهادهای نظارتی و تسویه حساب های جدید سیاسی قرار دهند؟

متاسفانه تجربه کهریزک و کوی دانشگاه و زیر گرفتن بی پناهان با اتومبیل پلیس و از پل پائین انداختن و سر زندانیان را به چاه توالت فروکردن و خروش مردم را در راهپیمائیهای ۲۵ و۲۸ و۳۰ خرداد و دیگر روزها ندیدن و دل بستن به تجمعهای مهندسی شده و فرمایشی، جلوی روی ماست و نشانی از بصیرت برای بازگشت به سوی مردم دیده نمی شود.

اجرای بدون تنازل قانون اساسی، پرهیز از خشونت و التزام به اخلاق، خط مشی اصولی جنبش سبز/ هزینه ناکارآمدی های دولتمردان را مردم کوچه و بازار نباید پرداخت کنند / چهره زندگی را برای مردم زشت تر نکنیم

۳- همراهان جنبش سبز همچنان درخواست اجرای بدون تنازل قانون اساسی، پرهیز از خشونت، التزام به اخلاق و روش های اخلاقی را خط مشی اصولی خود می دانند و با هر کس که به هر عنوان و بهانه آشوب کور بیافریند، مخالفند و آن را به ضرر مصالح و منافع ملی ایرانیان و اهداف جنبش سبز می دانند. باید به دیگران نیز توصیه شود که به سیره عقلا متعهد باشند و اگر تشخیص می دهند حرکتی مخرب است، آن را متوقف کنند.

هزینه ناکارآمدی های دولتمردان را مردم کوچه و بازار نباید پرداخت کنند، و نباید بر زخم های عمیق نابسامانی هایشان نمک پاشید. برعکس، چنانچه این همراه کوچک بارها درخواست کرده ام، باید با دستگیری از کسانی که این روزها بر اثر انبوه مشکلات به زمین می خورند کمک شود تا، به دور از روش هایی که کرامت انسانی آنان را از میان ببرد، به زندگی آبرومندانه شان ادامه دهند. چهره زندگی برای بسیاری از مردم زشت شده است، آن را زشت تر نکنیم، بلکه در حد توانمان، در زیبا کردن آن بکوشیم.

در شرایط اختناق و سرکوب چگونه اعتراض کنیم / آگاهی چشم اسفندیار خودکامگان است / یادمان باشد که برای ما، هدف وسیله را توجیه نمی کند / در این راه شکست نیست، ما همه با هم هستیم

۴- دوستان گرامی، پرسیده اید که این روزها که امکان بیان اعتراض ها و انتقادها به سبب سرکوب های شدید و برخوردهای امنیتی وجود ندارد، همراهان جنبش سبز چه باید بکنند؟ حقیقت این است که پاسخ به این پرسش هم باید محصول عقل جمعی باشد و شایسته است که همه همراهان و علاقه مندان به راه سبز امید در ارائه راهکارهای مناسب مشارکت داشته باشند.

به نظر من، به عنوان یک فرد از این خیل عظیم، «آگاهی چشم اسفندیار خودکامگان است». گسترش آگاهی به دایره کسانی که به فضای مجازی دسترسی ندارند، تماس های چهره به چهره، بالابردن توانمندی ها در تحلیل آنچه پیرامون ما در جریان است، با مطالعه و بحث و گفتگو در جمع های کوچک حقیقی یا مجازی و با توسعه شبکه های اجتماعی که از آسیب فضای امنیتی موجود در امان باشند، آشنایی با تاریخ اسلام و ایران و به ویژه حوادث جنبش های مردم این سرزمین از مشروطه تا کنون، می توانند بخشی از تلاش های ما و نه همه آن باشد.

می توان با معرفی نظری و عملی اسلام رحمانی و تبری از افکار و اعمالی که به نام دین رواج یافته و با سرچشمه های وحیانی و سیره پیشوایان دینی بیگانه است، جلوی نهادینه شدن رفتارهای نابهنجاری را که دولتمردان و صاحب منصبان برای بقای قدرت خود استخدام کرده اند، گرفت.

یادمان باشد که برای ما، هدف وسیله را توجیه نمی کند. یادمان باشد که شعار «دروغ ممنوع» در روزهای پرشکوه پیش از انتخابات، چگونه از جان مردم خسته از دروغ های پیاپی قدرتمندان برخاست و فضای این دیار را فراگرفت. یادمان باشد که تا یکایک ما، خود را از آلودگی ها و نقایص اخلاقی پاک نسازیم، انتظار داشتن جامعه اخلاق بنیادی که در آن همه انسانها بتوانند به قله های شکوفایی انسانی خود برسند، بیهوده است. و یادمان باشد که در این راه، شکست نیست، اما صبر و استقامت فراوان، و عدم ترس از پرونده سازی و سایر اقدامات سرکوبگرانه ضروری است. یادمان نرود که همه باهم می گفتیم نترسید نترسید ما همه با هم هستیم.

زندانیان سیاسی را یاد و به خانواده های آسیب دیدگان رسیدگی کنیم / دانشجویان بزرگترین سرمایه جنبشی که همراهان آن بی شمارند

۵- یاد و یادآوری مبارزان در بند از زن و مرد و آگاه کردن مردم از ایستادگی زندانیان سیاسی و رسیدگی به خانواده های شهدا و آسیب دیدگان جزو وظایف همه ماست. در این میان جا دارد در ماه آذر، «ماه دانشجو»، از دانشجویان در بند یاد شود؛ دانشجویانی که راه سه شهید اهورائی ۱۶ آذر را فراموش نکرده و نشان داده اند که در راه نیل به جامعه ای عادلانه و آزاد و متعلق به همه ایرانیان، از هیچ خطری نمی هراسند و دلیرانه مقاومت می کنند.

و سرانجام آن که چه کسی است که نداند سه میلیون دانشجوی آگاه کشور بزرگترین سرمایه جنبش سبز است؟ جنبشی که همراهان آن بی شمارند و هریک به نوعی رهبر این جریان عظیم مردمی هستند.

Read more

۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبه

هزینه گزاف یک سیاست خارجی «ایدئولوژیک»

دویچ وله : کارشناسان می‌گویند کمک‌‌های ایران به گروه‌های خارجی ستیزه‌جو و مشکلاتی که از این رهگذر برای کشور ایجاد می‌کند، «تکلیفی» است که قانون اساسی جمهوری اسلامی تحت عنوان "کمک‌های بشردوستانه" بر دوش سیاست خارجی گذاشته است.

یک محموله مشکوک در اواخر ماه اکتبر در یکی از بنادر نیجریه متوقف شد و پس از بازرسی، راکت‌های ۱۰۷ میلی‌متری، گلوله تفنگ و دیگر تسلیحات در آن کشف شد. دولت نیجریه هفته گذشته اعلام کرد که تحقیقات نشان داده که این محموله از ایران فرستاده شده بود.

سفیر جمهوری اسلامی در نیجریه ابتدا حاضر به واکنش در برابر این خبر نشد و گفت هیچ مدرکی دال بر ارتباط ایران با این محموله وجود ندارد اما زمانی که دولت نیجریه نام دو ایرانی را منتشر کرد و به طور مشخص از مسیر یک نامه اداری سخن گفت که به سفارت ایران در نیجریه ختم می‌شد، منوچهر متکی وزیر امور خارجه ایران به نیجریه سفر کرد.

در حال حاضر وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در نیجریه به سر می‌برد تا در مورد این محموله و دو شهروند ایرانی مرتبط با آن که به ادعای پلیس نیجریه در سفارت ایران پنهان شده‌اند مذاکره کند.

این اولین بار نیست که دولت جمهوری اسلامی متهم به ارسال اسلحه و تسلیحات به برخی کشورها و نیروهای شبه نظامی شده است.

نزدیکترین مورد یک سال پیش بود. چهارم نوامبر ۲۰۰۹، اسرائیل کشتی‌ای را توقیف کرد که از بندرعباس در جنوب ایران حرکت کرده بود. این کشتی حامل سلاح بود و دولت اسرائیل گفت که این سلاح‌ها برای حمایت از حزب‌الله لبنان فرستاده شده است.

۲۶ اکتبر همان سال دولت یمن اعلام کرد یک فروند کشتی ایرانی را در آب‌های خود توقیف کرده است. این کشتی حامل راکت‌انداز آرپی‌جی و سلاح‌های دیگر بود. دولت یمن مدعی است که حکومت ایران از شورشیان شیعه شمال یمن حمایت می‌کند و این سلاح‌ها را برای آنان فرستاده بوده.

زمستان ۲۰۰۸ نیز دولت ترکیه محموله ایران در بندر مرسین این کشور را مشکوک نامیده و توقیف کرد. این کشتی قرار بود به ونزوئلا برود. مقام‌های گمرک ترکیه گفتند که محتویات این محموله با بارنامه آن منطبق نبوده و حاوی مواد شیمیایی با برچسب "خطرناک" بوده است.

دولتمردان امریکا و به طور مشخص ژنرال پترئیوس فرمانده نیروهای ناتو در افغانستان بارها اعلام کرده‌اند که ایران به نیروهای طالبان کمک می‌کند. این ادعایی است که در عراق نیز مطرح است و ایران بارها به ارسال تسلیحات برای شورشیان عراق متهم شده. کمک‌های نظامی ایران به شیعیان لبنان نیز حتی از سوی خود دولت ایران تکذیب نمی‌شود.

تکلیفی که قانون اساسی بر دوش سیاست خارجی ایران گذاشته

قاسم شعله سعدی کارشناس حقوق بین‌الملل می‌گوید این چیزی است که به طور صریح در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است. او می‌گوید: «تکلیف این را قانون اساسی روشن کرده است. در قانون اساسی اصلی‌ست که می‌گوید جمهوری اسلامی باید از مسلمانان جهان حمایت کند. علاوه برآن گفته است از نهضت‌های آزادی‌بخش در دنیا، ولو غیرمسلمان باشند، بازهم باید حمایت کند. لذا این تکلیف را قانون اساسی هم برای حکومت و هم سیاستمداران سیاست خارجی روشن کرده، این است که آن را انجام می‌دهند».

وی در این باره که این سیاست جمهوری اسلامی چقدر با قوانین حقوق بین‌الملل مغایرت دارد می‌گوید، تحت عنوان "حمایت‌های بشردوستانه" می‌توان اینگونه کمکها را توجیه قانونی کرد و این کاری است که کشورهای غربی نیز انجام می‌دهند. اما آقای شعله‌سعدی در عین‌حال به این نکته نیز اشاره می‌کند که این اقدام جمهوری اسلامی می‌تواند مصداق دخالت‌های تروریستی باشد و این آن چیزی است که برای ایران خطرناک است.

شعله‌سعدی اضافه می‌کند: «به‌خصوص در شرایط امروز بین‌المللی که ایران به موجب قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل نه حق صدور تسلیحات و ابزارهای جنگی دارد و نه هیچ کشوری حق دارد این ابزارها را به ایران بفروشد، لذا آنچه مربوط به تسلیحات و ابزارهای جنگی می‌شود، در شرایط فعلی می‌تواند مشمول قطعنامه‌های شورای امنیت قرار گیرد و در نتیجه مشمول تحریم‌هایی قرار گیرد که در آن قطعنامه‌ها پیش‌بینی شده است».

هزینه گزاف یک سیاست خارجی «ایدئولوژیک»

قاسم شعله‌سعدی بر این نکته تاکید می‌کند که حکومت ایران یک "حکومت ایدئولوژیک" است و از همین رو آنچه را که وظیفه‌ی ایدئولوژیک خود می‌داند با هر هزینه‌ای انجام خواهد داد. به اعتقاد او، ملت ایران تا کنون هزینه‌های گزافی برای انجام این "وظایف ایدئولوژیک" جمهوری اسلامی پرداخت کرده‌اند.

اما این اقدامات غیر از جنبه نظری و ایدئولوژیک چه سود یا زیان عملی برای ایران در پی دارد؟

آقای شعله سعدی چنین پاسخ می‌دهد: «هم می‌تواند آن‌هایی را که مورد حمایت ایران قرار می‌گیرند، تبدیل به دوستان ایران کند و هم می‌تواند آن‌هایی را که از این حمایت‌ها متضرر می‌شوند و عمدتاً دولت‌ها هستند، مخالف ایران کند. اینجاست که ایران باید محاسبه‌ی سود و زیان قضیه را داشته باشد و ما به همین دلایل هم هست که می‌بینیم الان ایران در یک انزوای کامل سیاسی بین‌المللی قرار دارد و بخشی از فشارهای بین‌المللی و ائتلاف بین‌المللی علیه ایران معلول همین سیاست‌های این چنینی ایران است».
میترا شجاعی

Read more

۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

اطلاعیـــه کمپیـــن سفارت سبـــز در واکنش به اظهارات بی پایه حسن نصرالله


در حالی که جمهوری اسلامی اینک واجد کمترین متحد استراتژیک در عرصه بین المللی است تا آنجا که اگر بتوان متحدی برای او نامبرد، شاید بتوان سوریه و حزب الله لبنان را آن هم به یمن دریافت پول های گزاف به عنوان تنها متحدان استراتژیک حکومت فعلی برشمرد، سخنان بی پایه اخیر سید حسن نصرااله دبیر کل حزب الله لبنان جنجالی را به راه انداخته است که بر همگان نمایان می سازد ماهیت متحدان استراتژیک جمهوری اسلامی چیست

دبیر کل حزب الله در سخنان خود که اخیرا در پهنه اینترنت پخش و بازخوردهای تند میهن دو ستان ایرانی را به همراه داشت، ابراز نمود که " در ایران امروز چیزی به نام پارسی سازی یا تمدن پارسی دیده نمی شود. آنچه در ایران است تمدن اسلامی است. آنچه در ایران هست، دین محمد است و بناینگذار جمهوری اسلامی جد در اندر جد فرزند پیامبر خدا محمد است . امروز رهبر ایران، امام خامنه ای فرزند پیامبر است که عرب است". وی در ویدئوی دیگر با اشاره به حوادث پس از انتخابات 88 با نادیده گرفتن اعتراض گسترده ملت ایران به تقلب و سرکوب، سعی در توانمند بودن جمهوری اسلامی برای عبور از این بحران داشته و اظهار داشت " ایران ، نظام ، حکومت و مردمش به برکت وجود رهبری حکیم ، شجاع ، رحیم ، مدیر و مدبر امام خامنه ای ... نیرومند تر از پیش، از بحران خارج شده و همین گونه که هست ، باقی خواهد ماند"

این اظهارات از زبان عالی ترین متحد استراتژیک جمهوری اسلامی، گویاترین دلیل برای نگرانی هایی است که میهمن پرستان ایرانی تا کنون عنوان داشته اند که جمهوری اسلامی فاقد هویت ملی ایرانی است و با تمسک به اسلام ( آن هم اسلام در تعریفی غیر رحمانی از آن ) درصدد امحاء تاریخ کهن پارسی این سرزمین است.

بهترین گواه بر این ادعا همین بس که شاهدیم شخصی بسان سید حسن نصر الله در همین ویدئو، از خامنه ای با عنوان "امام" خامنه ای یاد کرده است ( در حالی که در عرف رایج در جمهوری اسلامی، این عنوان جز برای بنیانگذار آن برای احدی استفاده نمی شود). جعل عنوان امام برای خامنه ای در حالی است که وی و طرفدارانش همواره به جای استفاده از عنوان درست خلیج فارس، به نام جعلی "خلیج" بسنده می کنند.

چه دلیلی برتر و بالاتر از اینکه این متحد امروز جمهوری اسلامی، در گمان باطل خود برای پرهیز از بدنام شدن در نزد کشورهای عربی از طرفداری از ایران ( مهد تمدن چند هزار ساله پارسی)، تاریخ کهن ایران را تنها در سی ساله اخیر آن خلاصه کرده و با انکار تمدن پارسی، تمدن ایران را صرفا در تمدن اسلامی آن هم در سی سال اخیر خلاصه می بیند.

درک نادرست نصرالله از اوضاع ایران تا بدانجاست که وی سرکوب ستمگرانه مردم معترض ایران را ، رهبری داهیانه خامنه ای توصیف کرده که موجب شده است ایران از بحران پس از انتخابات گذر کند!! این در حالی است که شخصیتی چون مرحوم علامه محمد حسین فضل الله با جایگاه علمی و فقاهتی خود در لبنان در حالی از این دنیا رخت بربست که به دلیل مغایرت رفتار حاکمان ایران با موازین شرع، شدیدا مخالف جمهوری اسلامی ایران بود. سید حسن نصر الله که خود در کسوت یک روحانی شیعه است، چگونه اعتراض مراجع عظام قم از جمله آیت الله منتظری موسوی اردبیلی، بیات زنجانی، دستغیب و صانعی را نادیده گرفته و به رهبری داهیانه "امام خامنه ای" فخر می فروشد!؟

کمپین سفارت سبز به عنوان مجمعی از دیپلمات های ایرانی که در ایام خدمت خود در وزارت خارجه، وظیفه ملی خود می دانستند از وجب به وجب خاک ایران و از جزء جزء تمدن ایرانی پاسداری کنند، در اعتراض به این اظهارات بی پایه در انکار تمدن پارسی و در انکار بحران اجتماعی پس از انتخابات که هیچ یک ازآن ریشه در واقعیت ندارند، این حق را برای خود محفوظ می دارد که به مخالفت با این مواضع نسنجیده و بی پایه برخاسته و از حاکمان کنونی ایران مطالبه کند که نظر صریح خود را درباره این اظهارات اعلام نمایند. پاسخ اینان از دو حال خارج نیست یا تایید اظهارات نصرالله که خود گواهی خواهد بود بر وطن فروش بودن حاکمان کنونی ایران و یا مخالفت با این اظهارات که در آن صورت باید پرسید آیا این است نتیجه سرمایه گذاری میلیاردی بر حزب الله لبنان که از یک سو ، خامنه ای را برخلاف عرف رایج در ایران تا مقام "امام" بالا برده واز سوی دیگر تاریخ کهن پارسی و نام تاریخی خلیج فارس را منکر شود؟ آیا این است دست پرورده جمهوری اسلامی ایران، که تمدن پارسی را منکر و به صرف سیادت رهبران جمهوری اسلامی، کشور رستم و سهراب را کشوری عربی وانمود نماید؟

از منظر سفیران سبز ایران سخنان نصر الله به رغم بی پایه بودن آن، پرده گشایی از حقیقتی است تا همگان بدانند وطن فروشی حاکمان کنونی ایران تا کجاست که حاضرند باهزینه های گزاف برای "امام" و "ولی امر مسلمین" شدن، بر تحریف تاریخ کهن ایران و نام خلیج همیشه فارس چشم بپوشند.

ما سفیران سبز این مصیبت را بر ملت ایران تسلیت گفته و بر سوگند خود در وزارت خارجه استواریم که ایران را پاس خواهیم داشت.

کمپین سفارت سبز/ آبان 89

2010-11-10

www.sefaratesabz.com

Read more

۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

بحران و نابسامانی در وزارت امورخارجه ایران

به گزارش کلمه ، سایت الف وابسته به احمد توکلی با پرده‌برداری از نابسامانی‌های گسترده در دستگاه سیاست خارجی، از بی سفیر ماندن بسیاری از سفارتخانه‌های ایران و اختلافات وزیر امور خارجه با رئیس دولت خبر داد و به دولت هشدار داد که: آسیب در حوزه سیاست خارجی در دوران سخت کنونی، بسیار پرهزینه است.

این سایت نوشت:

هم اکنون وزارت امور خارجه روزهای سختی را پشت سر می‌گذارد. علاوه بر تنش‌های چند ماهه اخیر برای معرفی مشاورین ویژه رییس جمهور در مناطق مختلف جهان، متاسفانه تعداد قابل توجهی از پست‌های سیاسی وزارت خارجه در خارج از کشور نیز خالی است. بدان معنا که هنوز جانشین فردی که پس از اتمام مدت ماموریت، به تهران بازگشته است، معرفی نشده و به محل ماموریت اعزام نگردیده است.

در تعداد دیگری از پست های سیاسی از قبیل سفیر و کاردار و سرکنسول و کنسول، نیز که ظرف چند ماه آینده، مدت ماموریت فرد مذکور پایان می‌یابد، هنوز افراد جدید اعزام نشده است. این در حالی است که فرآیند تعیین جانشین در وزارت امور خارجه، ماهها طول می‌کشد و همانند پست های داخل کشور که یک شبه تغییر می‌کند، نیست!

علت اصلی خالی ماندن پست‌های سیاسی وزارت امور خارجه نیز به دولت برمی‌گردد. بر طبق روال معمول، وزیر امور خارجه، افراد پیشنهادی را به رییس جمهور جهت تایید معرفی می کند که هم اکنون تعداد قابل توجهی از افراد معرفی شده ، توسط دولت تایید نشده‌اند. بعنوان نمونه در منطقه آسیای غربی شامل هندوستان و پاکستان و افغانستان که منطقه استراتژیک در حوزه سیاست خارجی ماست، تعداد قابل توجهی پست سازمانی خالی یا در شرف خالی شدن می‌باشد که افراد پیشنهادی توسط دولت برای معرفی به کشور مورد نظر تایید نشده‌اند.

البته نباید همه مسائل مربوط به خالی ماندن پست ها در وزارت خارجه را به گردن دولت انداخت. در این مقطع فعلی از زمان این وزارتخانه شاهد نابسامان ترین دوران خود در عرصه مدیریت اداری خود است.

کسانی سکان امور اداری این وزارت را به عهده گرفته اند که هیچگونه تجربه مدیریتی موثری در دستگاه دیپلماسی کشور ندارند. به عنوان مثال معاون مالی اداری وزارت امورخارجه آقای حسین فرحی که در حقیقت قدرتمندترین مدیر این دستگاه است ء نه تنها فرد کاملا بی تجربه ای است (آخرین سمت وی قبل از بدست آوردن پست مدیرکلی وزارتی و سپس معاونت مالی اداری ء صرفا چند ماه معاون یک اداره کم اهمیت در وزارت خارجه بوده است. ) بلکه با حذف پروسه های مشورت و خرد جمعی در تصمیم گیری های بزرگ و متاسفانه برخوردهای نامناسب در قبال مشکلات قابل رفع کارکنان اقدامات حساب نشده زیادی را به مورد اجرا می گذارد.

Read more

۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

هیلا صدیقی . سبزست دوباره

Read more

۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

خاطرات زندان

Read more

۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

از «استبدادِ سبز» به «اتحادِ سبز» برسیم، وقتی ایران زندانِ سبزهاست

گنجی و گنجی به نام اتحاد (نوشته مسیح علی نژاد)

عکس نوشت:

از «استبدادِ سبز» به «اتحادِ سبز» برسیم، وقتی ایران زندانِِ سبزهاست

**********

امروز نازنین خسروانی روزنامه نگار نشریات اصلاح طلب را بردند، تابستان نوید محبی دانش آموز سبز حامی کروبی را بردند و ماه هاست که از او خبری نیست. هر روز زندانی به نام ایران برای سبزها بزرگتر و بزرگتر می شود.

اکبر گنجی چه دوراندیشانه و منطق مند در برنامه صدای آمریکا گفت دچار استبداد سبز نباید شد. قطعا انتقاد اخیر گنجی در مورد استبداد سبز، به از صدور بیانیه های انحصارگرایانه به نام سبز است اما انتقادم فقط و فقط متوجه آن بخشی است که خودش اعتراف صادقانه ای در صدای آمریکا کرد مبنی بر اینکه اتحادی وجود ندارد. اما آیا راست می گوید که اتحادی در جنبش سبز وجود ندارد؟ حرف های گنجی در مورد اینکه سبز به چه معناست، «منطقی» و «به جا» بود ولی وقتی دقیقا روی این جمله تاکید کرد که «اتحادی وجود ندارد» آیا نباید از او بپرسیم از اتحاد در کجا حرف می زند؟ جنبش سبز فقط آن نیست که گنجی بیرون از ایران می بیند. آن نیست که ما دور از ایران می بینیم. جنبش سبز اتحاد نداشته ما در بیرون از ایران نیست آقای گنجی عزیز که از آن شاکی هستید. آنچه در ایران است چه خوشمان بیاید چه نه اتحاد است درست بر عکس تمام این سالها.

این روزها درگیر مشق و مکتب و دانشگاه هستم و مثلا در مرخصی به سر می برم اما مرخصی از خبررسانیِ رسمی، دلیلی نمی شود که خبرهای اینترنتی را زیر و رو نکنم و در همین فضای غیر رسمی حاشیه و واگویه ننویسم.

خبرهایی که از دوستان ایرانی داخل در صفحات مجازی می شنوم، همچنان خبر زندان است و اعتراض، خبر از دانشجوهای دانشگاه ایران است که در باران و سرما به اعتراض ایستاده اند، خبر از سالگرد ازدواج مهسا امر آبادی و مسعود باستانی است که یک سال و نیم در زندان است و هنوز به مرخصی نیامده است. خبر نامه ژیلا بنی یعقوب به دادستان است و به طعنه گرفتن سی سال ممنوعیت از قلم، خبر دادگاه هایی است که یکی یکی برای دستگیر شدگان روزهای راهپیمایی برگزار می کنند. خبر از حکم های صادره برای زندانیان. خبرِ دستگیری های گسترده در شهرستان ها و در سکوت خبری مطلق. خبر دیدارهای کابینی مجید دری و علامت پیروزی که از شیشه اتاق ملاقات به دوستانش نشان می دهد، خبر ملاقات فخری محتشمی پور با همسرش مصطفی تاج زاده و شور و شوقی که همسر او در فضای مجازی ایجاد می کند تا خانواده باقی زندانیان را امید بخشد برای ادامه این راه دشوارِ خانواده یک زندانی بودن. خبر اعدام، خبر بی خبری از مادران عزادار پارک لاله، از ایرانیِ داخلِ ایران، خبر از زندان می رسد و اعتراض و در عین حال اتحاد چون برای اولین بار است که می بینم حتی چسباندن زندانیان به سازمان های مجاهدین هم دلیلی نمی شود که مردم ساکت باشند و برای رهایی از زندانیان متحد نشوند و حتی سران را هم وادار کردند تا در مورد اعدام کردها و کسانی که به نام انجمن های پادشاهی به دار شدند هم متحد و همدلانه موضع بگیرند و همانند سالهای گذشته سکوت نکنند.

اخبار دیگری هم در فضای مجازی هست، دعوا برای دهه شصت، دعوا برای اتاق فکر سبز، دعوا برای استبداد سبز، دعوا برای انقلاب سبز، دعوا برای کاریکاتورهای سبز، دعوا برای اینکه چه کسانی کیهان شده اند، چه کسانی شریعتمداری، دعوا برای اینکه رنگ سبز چه رنگی است، سبز برای کیست، به کجا می رود، چرا می رود….تعارف که نداریم خبرهای مربوط به خود مشغولی های سبز خبرهای داغ می شود که البته به نام نقد و نقب درونی توجیه می شوند اما خبرهای واقعی که در داخل ایران ، حاکمیت استبدادی اصرار هم دارد که بی صدا باقی بمانند در حاشیه می مانند و داغ نمی شوند.

ایران زندان دارد و زندان به آدم هایش یاد می دهد برای آزادی از بند، با هم متحد شوند اما دور از ایران، آزادی وجود دارد و آزادی به آدم هایش یاد می دهد با هم چالشی سخت کنند تا راه اعتراض و احترام و مالک شدن را یاد بگیرند. اینها همه خوب است و به ما یاد می دهد که زبان نقد، زبان خشونت و تحقیر و لجن مال کردن دیگری نیست، اما آنچه بد است این «خود مشغولی هایِ سبز» است به نامِ روشنگریِ سبز که گاهی به افراط می رسد.

از زمانی که خبرنگار شده ام تا خود امروز در میان معترضان داخل ایران اتحادی به قدرتمندی اتحادِ این روزها ندیده ام. بسیار دیده بودم که در بزنگاه های مهم سیاسی و حیاتی، اصلاح طلبان سخت مشغول خود زنی بودند و خرده جنبش های مدنی هم به دنبال نقد دیگری و در نتیجه مردم هم خسته از این نزاع ها، بی تفاوت و قهر با مسایل سیاسی بودند اما این رزوها از ایران بوی اتحاد می رسد چون نفس کشیدن را هم برایشان جیره بندی کرده اند و ساده ترین حقوق شهروندی را هم از مردم گرفته اند.

زندگی شهرستان های ایران جریان غم آلودی دارد. شهرستانی های زیادی را در اوج خود مشغولی های ما، تحت فشار قرار داده اند. این خب است که اینجا بیرون از ایران روزشنفکران، روزنامه نگاران، تحصیلکردگان انقدر نگران آینده ایران هستند و با چشم اندازی دراز به سرنوشت و آینده سیاسی ایران می نگرند تا مبادا دیکتاتوری سبز جای دیکتاتوریِ جمهوری اسلامی را بگیرد. اما در کنارِ همه این خود مشغولی ها چه کسی ایده ای برای یک اتحاد عمیق داده است؟ حجم روشنفکری برای پذیرش این همه انتقاد درونی آنقدر بزرگ شده است که به قول تاجزاده ما مشغول نقد درون گفتمانی شدیم و آقایان مشغول تقسیم غنایم حکومتی.

چه کسی برنامه ای دارد که این همه انسان های آزاد این سوی آب تلاشی بکنیم تا مردم معمولی را از چنگ این دیکتاتوری که در قدرت است نجات دهیم و سپس در کنارش مراسم نقد و نظر و سفر و کنفرانس و مقاله و جایزه و کاریکاتور و سخنرانی و چه و چه برای آینده سیاسی ایران برگزار کنیم؟

کسی نمی گوید نقد نکنیم اما صادقانه از خودمان بپرسیم در یک فضای آزاد ما چقدر انعکاس صدای مردمی هسیتم که زندگی معمولی شان را در ایران، یک نظام دیکتاتوری به یغما برده است؟ و چقدر انعکاس شعف کسانی هستیم که ما را از خانه رانده اند و برای هر یک از ما سهمی در ستون های ویژه شان باز کرده اند تا نقدهای روشنفکرانه و اتفاقا کارساز و درون گفتمانی مان را برای دو به هم زنی های بیشتر جار بزنند.

هرگز نمی گویم نقد نکنیم تا گرفتار خبرهای ویژه کیهان و کیان نظام نشویم اما گرفتارِ خویش هم نشویم. این «خودمشغولیِ سبز» ما را از سبزهای دربندِ استبداد و زندانِ ایران غافل نکند. نقد و نظرهای درون گفتمانی را ارج گذاریم و درعین حال مدیریت کنیم که از بیرون، بیشتر صدای همراهیِ ایرانیان با مردمی که اسیر استبداد هستند به گوش برسد نه نزاع بر سر اینکه سبز، سهم و اتاق و ملک و میراثِ چه کسانی است. سبز اتاق یک ملت است که اگر به پیروزی برسد پای یک صندوق انتخابات آزاد هرگز به هیچ دیکتاتور دینی و غیردینی رای نمی دهد ولی باور کنیم که ابتدا برای آزادی این ملت باید کاری بزرگ تر از اینها کرد که حجم اتحادمان اجازه ندهد حکومتِ ایران زندان اش را روز به روز بزرگتر کند.
نوید محبی نوزه سال دارد، هم سن سهراب اعرابی و حالا ماه ها در زندان است به جرم وبلاگ نویسی، به جرم علاقمندی به کمپین یک میلیون امضا و به جرم دفاع از شیخ مهدی کروبی در انتخابات. از همه مهمتر به جرم شهرستانی بودن چندان نامی از او نیست. خانواده اش نگران هستند از مصاحبه با رسانه ها و خبری کردن فشارهایی که بر این دانش آموز دربند از سوی وزارت اطلاعات شهرستان وارد شده است. دوستانش در ایران می نویسند ما عذاب وجدان داریم که حتی نمی توانیم برایش کار خبری بکنیم، ما چه می کنیم اینجا؟ فردا سیزده آبان است، روز دانش آموز روز نوید…
هر کدام از شما، ما، همه و همه، در میان این همه «خود مشغولیِ سبز» که اخیرا مد شده و به نام نقد دورمان شکل گرفته است گاهی از خود بپرسیم روزِ اتحاد ملی ما برای پیدا کردن راهی جهت بزرگتر نشدن زندانی به نام ایران، کی می رسد؟ روز اتحاد ما برای رسیدن به یک انتخاباتِ آزاد کی می رسد؟

همه بحثم این است که این دایره خودمشغولی ها اگر کمی مدیریت نشود از آزادی اینجا شاید بهره مفیدی برای آزادی کسانی که زندان و سنگسار و اعدام پاسخ شان است نبریم…اتحاد گزینه مغفول مانده ی اکثریت روشنفکران بیرون از ایران است که باید قدم برای ترمیم این اتحادی که گنجی می گوید وجود ندارد پیش گذاشت و از پتانسیل بزرگ ایرانیان خارج از ایران که اتحاد شان را بارها به زیبایی نشان دادند به نفع یک ملت بی رسانه در داخل ایران بهره برد.

Read more